با نشست کردن گردوخاک تصاحب دو میلیارد دلاری سازندهی هدستهای واقعیت مجازی Oculus Rift توسط فیسبوک در هفتهی گذشته، همچنان این سوال بر زبان هر کسی وجود دارد که چرا فیسبوک میلیاردها دلار سرمایهی خود را بر روی شرکتهایی صرف میکند که هیچ ارتباط معناداری با فعالیت خودش ندارند؟ این سؤال در حالی برای بار چندم مطرح میشود که مدتی پیش نیز دهان همگان از خرید بسیار گران قیمت 19 میلیارد دلاری اپلیکیشن واتساپ توسط غول شبکههای اجتماعی باز مانده بود. این پایان ماجرا نبوده و اگر کمی به عقب بازگردیم دوباره شاهد تکرار شدن این الگو با تصاحب یک میلیار دلاری اینستگرام هستیم. در ادامه با ما همراه باشید تا به تحلیل اقدامات فیسبوک بپردازیم.
هر بار این معامله شکل عجیبتری به خود میگیرد. اینستگرام یک شبکهی اجتماعی عظیم با محوریت تصویر و ویدئو بود که فیسبوک با خریداری آن به استقلالش پایان داد؛ پیغامرسان واتساپ رشد فوقالعاده سریعی را به خود دیده بود، اما همچنان به نصف تعداد کاربران مسنجر فیسبوک رسیده بود و البته استراتژی تجاری بلند مدتی را نیز در دستور کار خود نداشته و تنها 52 کارمند را در اختیار خود داشت؛ با این وجود گران قیمتترین تصاحب تاریخ معاملات اینچنینی را رقم زد. در نهایت نیز صرف دو میلیارد دلار هزینه برای تصاحب کمپانی Oculus Rift که بر یک صنعت کاملاً جداگانه یعنی بازیهای ویدئویی متمرکز بود و حتی تاکنون یک محصول تجاری را نیز عرضه نکرده، همه و همه سؤالات بیپایانی را از استراتژی گسیختهی فیسبوک در ذهن ایجاد میکند.
به نظر میرسد تمامی کسانی که در این خصوص مورد سؤال قرار میگیرند، تنها با پاسخهایی مبهم سعی در باز نمودن جریان از سر خود دارند. برای نمونه گفته میشود که واتساپ بدلیل وابستگی نزدیک به شماره تلفن اشخاص، پتانسیل ارائهی دسترسی به یک میلیارد کاربر جدید را برای فیسبوک در کشورهای در حال توسعه رقم خواهد زد؛ یا Oculus Rift قادر است پای شبکهی اجتماعی فیسبوک را به بخش بازیهای رایانهای باز نموده یا حتی تجربهای از یک شبکهی واقعیت مجازی را برای کاربران حوزهی فعالیت خود به ارمغان آورد. در همین حالت تنها گمانهزنی موجود در زمان تصاحب اینستگرام در آن زمان، پرداخت یک میلیارد دلار برای بهبود قابلیت اشتراکگذاری تصاویر شبکهی اجتماعی فیسبوک بود.
به شکل غافلگیرکنندهای تمامی حدس و گمانهای ارائه شده منطقی به نظر میرسند. فیسبوک به سادگی قادر است هر زمان که بخواهد و با هر سرعتی که تکنولوژی به پیش رود، با استفاده از خریدهای خود هر یک از این اقدامات را به انجام برساند. اما مشکل از همینجا آغاز میشود؛ تمامی حدس و گمانهای ارائه شده در پاسخ به "چرا"ی غلطی ساخته و پرداخته شدهاند. سؤال اصلی این نیست که فیسبوک رؤیای اجرای چه پروژهای را از طریق خریدهای به ظاهر منقطع و بیربط با یکدیگر دارد؛ بلکه سؤال این است که چرا این کمپانی به فکر خرید کمپانیهایی بیربط با حوزهی فعالیت خود آن هم با قیمتهای فراتر از ارزش واقعی افتاده است؟
پاسخ این مسأله ساده اما در عین حال بدون جزئینگری است: فیسبوک به یک برند مجتمع بدل گشته که زمینهها و تجارتهای رو به رشد اما به ظاهر بیربط به یکدیگر را بصورت جداگانه به پیش میبرد. اگر فیسبوک را بعنوان بزرگترین شبکهی اجتماعی دنیا در نظر بگیریم، در این حالت این شبکه هیچگونه نیازی به کمپانیهای مذکور نخواهد داشت. اما در صورتی که به شیوه ی دیگری به فیسبوک نگریسته و بعنوان کمپانی Facebook Inc آن را در نظر بگیریم، متوجه ارزش فوقالعادهی هر یک از خریدهای بزرگ آن خواهیم شد.
در صورتی که توضیحات ارائه شده کمی گیجکننده به نظر میرسند، کاملاً قابل درک است. چنین کمپانیهایی که به Conglomerate یا شرکت مجتمع (در مفهومی نزدیک عبارت هلدینگ نیز مطرح است) معروف هستند، در دنیای تکنولوژی بسیار نادر بوده و معمولاً فعالیت خود را بصورت نهچندان سازمانیافته ادامه میدهند که شناسایی آنها را دشوار میسازد. پس اگر بصورت خلاصه بخواهیم به توضیح مفهوم مذکور بپردازیم: Conglomerate به کمپانی اطلاق می شود که ترکیبی از چند شرکت سهامی بوده که معمولاً در زمینههای بسیار متفاوتی به فعالیت میپردازند و در نهایت تحت نظر یک گروه شرکتی هدایت میشوند.
این شیوهی فعالیت چیزی نیست که ستارههای دنیای تکنولوژی نظیر اپل، گوگل یا مایکروسافت پیرو آن باشند. شرکتهایی نظیر Pfizer ،Transamerica و Gulf+ Western فعالیتی اینچنینی دارند که احتمالاً باید فیسبوک را نیز در زمرهی آنها دستهبندی کنیم. غولهای تکنولوژی اغلب در صدد خمیرکردن خریدهای خود و ترکیب آن با شرکت مادر هستند (نظیر آنچه از خریدها و سپس تعطیلی سرویسها توسط یاهو شاهد آن هستیم) و در این راه گاهی فعالیت اصلی خود را برای تقویت بخش کوچکی از امپراطوری خود فدا میکنند. در تضاد کامل با اینگونه نگرش، برخی غولها نظیر فیسبوک به خوبی متوجه خطرات گسترشدادن نام خود در سطح هر چیزی شدهاند. آنها به سادگی کمپانیهای موفق را خریداری کرده، با سرمایهی عظیم خود سوخت بر آتش آنها ریخته و از آنها میخواهند همچون سابق اما با قدرت بیشتر به فعالیت خود ادامه دهند. این رخداد دقیقاً همان چیزی است که فیسبوک در خصوص اینستگرام به اجرا گذاشت و وعده داده که در مورد واتساپ و اوکولوس ریفت نیز رویکرد مشابهی را اتخاذ نماید.
مسلماً اغلب افراد از این بابت نگرانی دارند که واتساپ دیر یا زود مملو از تبلیغات و قرارهای آشنایی ناشی از فیسبوک خواهد شد و اوکولوس ریفت نیز کلیدهای سهبعدی مرتبط با فیسبوک را به تکنولوژی خود اضافه خواهد کرد؛ اما در حقیقت هر یک از این اقدامات باعث میشود سرویسهای موجود در جهت پسرفت نسبت به وضعیت فعلی خود قرار گیرند. در دورانی که پیغامرسان واتساپ میتواند در عرض مدت کوتاه سه سال به 400 میلیون کاربر نائل شود، این ایده همچنین در را برای تکرار چنین موفقیتی از سوی رقبای تازهنفس نیمهباز خواهد گذاشت.
حرکت به سوی کمپانی مجتمع، همچنین از یک بینش عاقلانه و در عین حال دیر بازده از سوی مارک زاکربرگ نشأت میگیرد؛ چکیدهی این بینش در این عبارت خلاصه میگردد که «همگان فیسبوک را دوست ندارند». فراتر از این، بخش بسیار بزرگتری از افراد هم هستند که با هرآنچه فیسبوک بر روی آن دست میگذارد، کاملاً بیگانه بودهاند. با در نظر گرفتن این حالات، ثابتماندن و عدم تصاحب هیچچیز، یکی از گزینههای ممکن است؛ اما خریدن و پشتیبانیکردن از بخشهای جدید، نه تنها در دراز مدت بسیار ارزشمندتر خواهد بود، بلکه باعث بازگشت اعتماد و اعتبار به فیسبوک بعنوان یک کسب و کار بزرگ خواهد شد.
تمام آنچه گفته شد به شکل قابل توجهی خریدهای اخیر فیسبوک را به شیوهای نو جلوه میدهد: تصاحب اینستگرام با انگیزهی خرید یک رقیب و تبدیل آن به یک همراه با ثبات بود؛ جریان واتساپ در مورد مالکیت بر سرویسی بود که به بازارهایی دست یافته که پیغامرسان فیسبوک تا کنون قادر به دستیابی به آنها نبوده و در نهایت تصاحب اوکولوس ریفت در جهت مالکیت بر شرکتی بوده که به بهترین نحو در راستای تغییر اساسی دنیای بازی مجهز و آماده گشته است. شاید هماکنون بخوبی درک کنید که انگیزهی فیسبوک از پرداخت چنان مبالغ هنگفتی در ازای سرویسها و شرکتهایی که به ظاهر در آن سطح ارزش نداشتهاند، چه بوده است. چنین منطقی ما را برای مواجهه با خریدهای آیندهی این کمپانی نیز آماده میسازد؛ شاید اسپاتیفای یا حتی تسلا در لیست توجهات فیسبوک باشند.
فیسبوک در حال رشد است؛ از یک نقطهنظر شرکتی، میتوان گفت فیسبوک با سرعتی فراتر از هر شرکت فناوری دیگر در حال رشد است. با این وجود باز هم با ظاهرشدن خرید بعدی شاهد اقسام «چرا»هایی خواهیم بود که محتوای اساسی تمامی آنها بیربط بودن فیسبوک با تصاحب جدید است؛ و کمپانی Facebook Inc همچنان به حرکت نامحسوس خود در زیر این موج سؤالات و حیرتزدگیها ادامه میدهد...